English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (559 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on my own account U بابت خودم
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
flippy U دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
sags U ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
sag U ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
to have done U برای کسی [دیگر] انجام دادن
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
sagged U ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر
raise a fuss <idiom> U قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
cross assembler U ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
wordprocessing U شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
metacompilation U کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
references U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
motherboard U که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
bridge U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
bridged U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridges U استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
reference U مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
spanned U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
bypasses U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
nomogram U سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
nomograph U سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spans U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
bypassing U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypass U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
reversed U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
ribbon U تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
input/output U مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
saves U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
save U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
ribbons U تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
reversing U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
offsets U برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
tristimulus values U مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
notification message U پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
backslash U کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
number one U خودم
owned U خودم
myself U من خودم
own U خودم
owning U خودم
owns U خودم
myself U خودم
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
siree U اقای خودم
for my part U از سهم خودم
for my parts U از سهم خودم
pon my life U بجان خودم
myself U شخص خودم
on my own account U بحساب خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
plug U [نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
jump instruction U دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
synchronous U حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
owns U شخصی مال خودم
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i may thank myself U گناه از خودم است
owning U شخصی مال خودم
owned U شخصی مال خودم
it is my own U مال خودم است
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
own U شخصی مال خودم
really U احساس میکنم
i suppose so U گمان میکنم
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reel to reel U ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel-to-reel U ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
i will note it down U یاد داشت میکنم
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
whereat U که از ان بابت
as a result <adv.> U از آن بابت
at that [at that provocation] <adv.> U از آن بابت
consequently <adv.> U از آن بابت
thereat <adv.> U از آن بابت
thereupon <adv.> U از آن بابت
particulars U بابت
concern U بابت
subsequently <adv.> U از آن بابت
items U بابت
particular redemption U بابت
item U بابت
by impl <adv.> U از آن بابت
behalf U بابت
in this manner <adv.> U از آن بابت
therein U از ان بابت
thereat U از ان بابت
in this respect <adv.> U از آن بابت
insofar <adv.> U از آن بابت
in so far <adv.> U از آن بابت
in this sense <adv.> U از آن بابت
for this reason <adv.> U از آن بابت
concerns U بابت
in this wise <adv.> U از آن بابت
as a consequence <adv.> U از آن بابت
thus [therefore] <adv.> U از آن بابت
hence <adv.> U از آن بابت
therefore <adv.> U از آن بابت
whereby <adv.> U از آن بابت
in this way <adv.> U از آن بابت
by implication <adv.> U از آن بابت
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com